آیه 32 سوره رعد
<<31 | آیه 32 سوره الرعد | 33>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و مردم به رسولان پیش از تو هم استهزاء بسیار کردند من هم به کافران فرصت دادم آن گاه ایشان را به عقوبت گرفته و با چه عقاب سخت به کیفر رسانیدم.
[فقط تو را مسخره نمی کنند] قطعاً پیامبرانی که پیش از تو بودند، مسخره شدند. پس به کافران مهلت دادم، سپس آنان را [به کیفر سخت] گرفتم، پس [یافتی که] مجازات و عذاب [من] چگونه بود؟ ….
و بىگمان، فرستادگان پيش از تو [نيز] مسخره شدند. پس به كسانى كه كافر شده بودند مهلت دادم، آنگاه آنان را [به كيفر] گرفتم. پس چگونه بود كيفر من؟
پيامبرانى هم كه پيش از تو بودند به استهزا گرفته شدند. من به كافران مهلت دادم، آنگاه همه را فرو گرفتم و آن عقوبت من چه سخت بود.
(تنها تو را استهزا نکردند،) پیامبران پیش از تو را نیز مورد استهزا قرار دادند؛ من به کافران مهلت دادم؛ سپس آنها را گرفتم؛ دیدی مجازات من چگونه بود؟!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
امليت: املاء: اطاله. مدت ملى: مدت طويل. «امليت»: مهلت دادم . يعنى مدت آنها را طولانى كردم.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَمْلَيْتُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ عِقابِ «32»
و همانا پيامبرانى پيش از تو (نيز) به استهزاء گرفته شدند، امّا من به كسانىكه كفر ورزيدند مهلت دادم سپس آنان را (به قهر خود) گرفتم، پس (بنگر كه) كيفر من چگونه بود.
پیام ها
1- شناخت تاريخ پيامبران، عامل صبر و بردبارى در برخورد با مشكلات و تحمّل سختىها و مصائب است. «اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ»
2- كسىكه فرستادگان الهى را مسخره كند، كافر است. «فَأَمْلَيْتُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا»
3- مهلت دادن، سنّت حتمى و هميشگى الهى است. «فَأَمْلَيْتُ» (مؤمن از اين فرصت براى توبه و عملصالح بهرهبردارى مىكند، امّا كافر بر گناهان خويش اصرار مىورزد.)
4- به مهلت الهى مغرور نشويم، كه قهر او يكدفعه مىرسد. «ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ»
5- اگر كسى را براى انجام كارى مأمور مىكنيد، خطرات و سختىهاى كار را به او گوشزد نماييد و به او روحيّه دهيد. «لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَمْلَيْتُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ عِقابِ (32)
جلد 6 - صفحه 390
بعد از آن براى تسليه خاطر مبارك حضرت، كسالت و تهديد مقترحان و مكذبان مىفرمايد:
وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ: و هر آينه بتحقيق استهزاء و مسخره كردند به پيغمبرانى كه پيش از تو بودند و اين دأب اختصاص به اينان ندارد، بلكه از امتان سلف چنين عادت شنيعه را داشتند. فَأَمْلَيْتُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا: پس مهلت دادم و واگذاشتم آنان را كه كافر شدند و تعجيل در عقوبت ننمودم و مدتى آنان را به راحتى و آسايش گذاردم تا شايد متنبه شوند و از كفر و عصيان به ايمان و غفران رجوع كنند، لكن ابدا تنبه و تذكرى نيافتند و متمادى در طغيان شدند. ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ: پس گرفتم ايشان را به عقوبت به سبب فرط عناد و انكار، عذاب را بر ايشان نازل كردم. فَكَيْفَ كانَ عِقابِ: پس چگونه باشد عقاب و عذاب من كه ملازم است با استخفاف و اهانت. اين فرمايش بر سبيل تعظيم و تهويل است.
تنبيه: آيه شريفه تهديد و تخويف است نسبت به منكرين بينات الهيه و مستهزئين آيات سبحانيه كه به امهال و اطوال فريفته نشوند، بپرهيزند از اخذ ربانى و غضب سبحانى كه اگر سخطش فرا گيرد، هر آينه تاب مقاومتش را آسمان ندارد و به خوارى و رسوائى دانى گرفتار آيد.
كافى «1»- ابى اسامه از حضرت صادق روايت نموده كه مىفرمود: تعوّذوا باللّه من سطوات اللّه باللّيل و النّهار. قال قلت: و ما سطوات اللّه؟ قال: الاخذ على المعاصى. پناه بريد به خداى تعالى از سطوات الهى به شب و روز. عرض كردم: سطوات الهى چيست؟ فرمود: گرفتن به عقوبت معاصى.
بنابراين انصاف نباشد بنده ناچيز در مقام سركشى و ستيزگى خداوند قهار برآيد تا دودمان هستى خود را بر باد، و خسران و هلاكت ابدى را براى خويش فراهم گرداند.
«1» كافى ج 2 ص 269.
جلد 6 - صفحه 391
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَمْلَيْتُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ عِقابِ (32) أَ فَمَنْ هُوَ قائِمٌ عَلى كُلِّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ قُلْ سَمُّوهُمْ أَمْ تُنَبِّئُونَهُ بِما لا يَعْلَمُ فِي الْأَرْضِ أَمْ بِظاهِرٍ مِنَ الْقَوْلِ بَلْ زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مَكْرُهُمْ وَ صُدُّوا عَنِ السَّبِيلِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ (33) لَهُمْ عَذابٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَقُّ وَ ما لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ واقٍ (34)
ترجمه
و بتحقيق استهزاء كرده شد به پيغمبرانى پيش از تو پس واگذاردم مر آنانرا كه كافر شدند پس گرفتم آنها را پس چگونه بود عقوبت من
آيا پس كسيكه او نگهبان است بر هر نفسى بآنچه كسب كند مانند ديگران است و قرار دادند براى خدا شريكانى بگو تعريف كنيد آنها را بلكه خبر ميدهيد او را بآنچه نميداند در زمين يا بظاهر از گفتار بلكه زينت داده شد از براى آنانكه كافر شدند مكرشان و بار داشته شدند از راه و كسى را كه واگذارد و هدايت ننمايد خدا پس نيست مر او را هيچ راهنمائى
از براى آنها است عذابى در زندگانى دنيا و هر آينه عذاب آخرت سختتر است و نيست مر آنها را از خداوند هيچ نگهدارندهاى.
تفسير
رسم جهّال آنستكه چون بهواى نفس اطاعت بزرگان را ننمايند براى تخفيف ايشان و تكبّر خودشان در انظار مردم استهزاء مينمايند ايشانرا لذا خداوند براى تسليت خاطر حبيب خود فرموده كه اگر كفّار تو را استهزاء ميكنند چيز تازهاى نيست معمول آنها با انبياء گذشته هم همين بود و معمول من هم با آنها اين بود كه چندى آنها را بحال خودشان واگذار ميكردم و تأخير مىانداختم در عقوبت آنها تا بكمال استحقاق خودشان برسند يا نادم و پشيمان شوند و پس از وضوح استحقاق و ثبوت اصرار آنها ميگرفتمشان براى انتقام و پاداش اعمالشان بطوريكه كيفيّت عقاب و عذابشان بگوش عالميان ميرسيد و در اينزمان هم تو و بسيارى ميدانند كه چگونه بوده است عقاب من آنها را چون املاء بمعناى تأخير در عقاب و واگذاردن در امان است و كيف اگر چه ظاهرا براى استفهام است ولى مقصود تذكر دادن عظمت و اهميّت عذاب امم سابقه است تا موجب عبرت حاضرين گردد و پس از اين بيان شروع فرموده است در اثبات توحيد و نفى شرك باين تقريب كه آيا كسيكه قائم است بتدبير امور مردم و نگهبان و نگهدار آنها است از آفات و بليّات و حافظ اعمال آنها است از خير و شرّ تا پاداش آنرا بدهد مانند جماداتى است كه قادر بر امرى نيستند و اينها آنها را شريك او قرار دادند حال كه چنين تو همى نمودند و ادّعائى كردند بگو در مقابل اسماء الهى از قبيل خالق و رازق و قادر و قاهر و محيى و مميت و ساير اسماء الحسنى اسماء بتها را ذكر كنيد به بينيم آيا اين اسماء در واقع براى اينها تحقّق دارد يا خير يعنى
جلد 3 صفحه 210
واقعا اوصافى در اينها موجود است كه بسبب آن اوصاف مستحقّ پرستش شوند يا نه بلكه از اين قبيل است كه شما خبر ميدهيد خدا را بشركائيكه او در زمين علم بوجود آنها و اوصافشان كه شما ذكر كرديد ندارد و اين دليل است كه وجود ندارند و اوصافيكه ذكر كرديد محقّق نيست چون هر چه وجود داشته باشد در علم خدا موجود است و هر چه وجود نداشته باشد محقّق نيست يا اينطور است كه خودتان هم ميدانيد كه بىوجه اينها را شريك خدا قرار داديد و اسماء و اوصافى براى اينها ذكر نموديد بصرف لقلقه لسان و ظاهر گفتار بىمعنى از قبيل آنكه بر عكس نهند نام زنگى كافور خلاصه آنكه معانى اين اسماء و اوصاف در بتها وجود ندارد و با اين حال اگر مقصود شما از ذكر آنها اثبات معانيشان باشد در بتها خبر دروغى داديد و الاصرف اسم بلا مسمّائى وضع نموديد و گفتهاند اين طرز و اسلوب از احتجاجات بديعه لطيفه جميله بلسان فصيح ناطق و گويا است كه اتيان بمانندش از قدرت بشر خارج است و پس از اثبات مراد به بيان اوفى و اتمّ معلوم شد كه هيچ دليلى كفّار بر ادّعاء خود ندارند فقط شيطان جلوه داده است در نظر آنها سخن باطل و خيال فاسدشان را كه حقّ پنداشتهاند و بازداشته شدند از راه حقّ و باز داشتند مردم را چون صدّوا بصيغه معلوم نيز قرائت شده است و كسيكه خداوند او را مخذول و محروم از هدايت خود فرمايد هادى و دستگير و راهنمائى نخواهد داشت از براى آنها است عذابى در دنيا از قبيل قتل و غارت و اسارت و امثال اينها ولى عذاب آخرت آنها اشدّ و اشقّ و اكمل است از هر جهت و كسى نميتواند دفع نمايد عذاب خدا را از آنها چون هيچ قوّهاى نيست مگر آنكه مقهور اراده الهيّه است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَقَدِ استُهزِئَ بِرُسُلٍ مِن قَبلِكَ فَأَملَيتُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا ثُمَّ أَخَذتُهُم فَكَيفَ كانَ عِقابِ (32)
هر آينه بتحقيق استهزاء شد بپيغمبران از قبل از تو پس مهلت داديم براي كساني که كافر شدند پس از آن گرفتيم آنها را پس چگونه است عقاب پروردگار لَقَدِ استُهزِئَ بِرُسُلٍ مِن قَبلِكَ اينکه جمله براي تسليت خواطر مبارك حضرت رسالت صلّي اللّه عليه و آله و سلّم است که اگر اينکه كفار و مشركين شما را استهزاء ميكنند مجنونت
جلد 11 - صفحه 341
ميگويند، كذّاب و مفتري ميپندارند، ساحر ميشمارند چنانچه ميفرمايد وَ إِذا رَآكَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِن يَتَّخِذُونَكَ إِلّا هُزُواً انبياء آيه 36 همين معامله را كفار و مشركين امم سابقه نسبت بانبياء قبل داشتند بحضرت نوح استهزاء ميكردند و همچنين ساير انبياء که ميفرمايد وَ لَقَدِ استُهزِئَ بِرُسُلٍ مِن قَبلِكَ فَحاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُوا مِنهُم ما كانُوا بِهِ يَستَهزِؤُنَ انعام آيه 10.
فَأَملَيتُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا املاء مهلت است و اينکه املاء از راه لطف و عنايت نيست بلكه از راه عقوبت و عذاب است چنانچه ميفرمايد وَ لا يَحسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُملِي لَهُم خَيرٌ لِأَنفُسِهِم إِنَّما نُملِي لَهُم لِيَزدادُوا إِثماً وَ لَهُم عَذابٌ مُهِينٌ آل عمران آيه 179.
ثُمَّ أَخَذتُهُم اخذ شديد يا بعذابهاي دنيوي هلاك ميشوند چنانچه در امم سابقه بود يا بسختي جان دادن که در خبر دارد سختتر از آنست که گوشت بدنش را مقراض كنند يا ميل آسيا در تخم چشم بگردانند.
فَكَيفَ كانَ عِقابِ از جان دادن که ميفرمايد وَ لَو تَري إِذِ الظّالِمُونَ فِي غَمَراتِ المَوتِ وَ المَلائِكَةُ باسِطُوا أَيدِيهِم أَخرِجُوا أَنفُسَكُمُ اليَومَ تُجزَونَ عَذابَ الهُونِ بِما كُنتُم تَقُولُونَ عَلَي اللّهِ غَيرَ الحَقِّ وَ كُنتُم عَن آياتِهِ تَستَكبِرُونَ انعام آيه 93، و پس از مردن فشار قبر و تاريكي و عذاب عالم برزخ الي يوم القيمة که در حديث است ميفرمايد
اذا مات بن آدم قامت قيامته
و در قرآن ميفرمايد وَ مِن وَرائِهِم بَرزَخٌ إِلي يَومِ يُبعَثُونَ مؤمنون آيه 100 و عذابهاي صحراي محشر و خلود در جهنم وَ اللّهُ أَشَدُّ بَأساً وَ أَشَدُّ تَنكِيلًا نساء آيه 84.
342
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 32)- در این آیه روی سخن را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کرده، میگوید: تنها تو نیستی که با تقاضاهای گوناگون و پیشنهاد معجزات اقتراحی از طرف این گروه کافر به استهزاء و سخریه کشیده شدهای، این یک سابقه طولانی در تاریخ انبیاء دارد
ج2، ص483
«و بسیاری از رسولان پیش از تو نیز مورد استهزاء واقع شدند» (وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ).
ولی ما این کافران را فورا مجازات نکردیم، «بلکه به آنها مهلت دادیم» (فَأَمْلَیْتُ لِلَّذِینَ کَفَرُوا).
شاید بیدار شوند و به راه حق بازگردند و یا حد اقل اتمام حجت کافی بر آنها بشود. چرا که اگر آنها بدکار و گنهکارند مهربانی خداوند و لطف و کرم و حکمت او جایی نرفته است! ولی به هر حال این مهلت و تأخیر به آن معنی نیست که مجازات و کیفر آنان فراموش شود، لذا «پس (از این مهلت) آنها را گرفتیم، دیدی مجازات من چگونه بود»؟! این سرنوشت در انتظار قوم لجوج تو نیز هست (ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کانَ عِقابِ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم